جدول جو
جدول جو

معنی تجهیز کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تجهیز کردن
(اِ تَ دَ)
ساز دادن. باساز کردن. برساختن. ساختن
لغت نامه دهخدا
تجهیز کردن
بسیجیدن باغ خرمک را جامه افکندند و نزل ساختند و استقبال را بسیجیدند، آمادن
فرهنگ لغت هوشیار
تجهیز کردن
مجهز ساختن، بسیج کردن، آراستن، ساختن، آماده کردن، مهیا ساختن، بسیج کردن، بسیجیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تجهیز کردن
لتجهيزٍ
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تجهیز کردن
Arm, Equip
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تجهیز کردن
armer, équiper
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تجهیز کردن
武装する , 装備する
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تجهیز کردن
mempersenjatai, melengkapi
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تجهیز کردن
ติดอาวุธ , เตรียมอุปกรณ์
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
تجهیز کردن
вооружать , оснащать
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به روسی
تجهیز کردن
bewaffnen, ausstatten
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تجهیز کردن
озброювати , оснащувати
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تجهیز کردن
uzbroić, wyposażać
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تجهیز کردن
武装 , 装备
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تجهیز کردن
armar, equipar
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تجهیز کردن
armare, equipaggiare
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تجهیز کردن
חָמַשׁ , לצייד
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به عبری
تجهیز کردن
सुसज्जित करना
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به هندی
تجهیز کردن
armar, equipar
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تجهیز کردن
bewapenen, uitrusten
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تجهیز کردن
ہتھیار دینا , ساز و سامان کرنا
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به اردو
تجهیز کردن
সজ্জিত করা , সজ্জিত করা
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
تجهیز کردن
silaha, kupeana vifaa
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تجهیز کردن
silahlandırmak, donatmak
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تجهیز کردن
무장하다 , 장비를 갖추다
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
دوری کردن از کاری یا چیزی، خودداری کردن از خوردن بعضی خوراکی ها
فرهنگ فارسی عمید
(مُ هََ / هَِ رَ)
اندر کردن، آزمایش کردن، فتوی دادن و اذن دادن و روا گردانیدن و حکم کردن ورای دادن. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجدید کردن
تصویر تجدید کردن
نو کردن، تازه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دوری کردناجتناب کردن حذر کردن احتراز کردن، پارسایی کردن اتقاء تقیه ورع بازایستادن از حرام، ترسیدن، بیم کردن از چیزی نامناسب و مضر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توهین کردن
تصویر توهین کردن
ویزاستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمییز کردن
تصویر تمییز کردن
تمیز دادن، نظیف کردن (جا و مکانی) پاکیزه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسهیل کردن
تصویر تسهیل کردن
آسان کردن سهل ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطهیر کردن
تصویر تطهیر کردن
پاک کردنپاکیزه ساختن شستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرهیز کردن
تصویر پرهیز کردن
((~. کَ دَ))
دوری کردن، پارسایی کردن
فرهنگ فارسی معین
اجازه دادن، جایز شمردن، روا داشتن، مناسب تشخیص دادن
متضاد: منع کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد